DOCTYPE HTML PUBLIC "-//W3C//DTD HTML 4.0 Transitional//EN">
مكتبهای ادبی |
[
[
تماس با من ]
[]
|
â??
|
مكتب رمانتيك
آغاز قرن هيجده را بايد شروع عصر جديدي در ادبيات اروپا دانست كه دامنه آن تا به امروز كشيده شده است. اضطرابها و تكان هاي ناشي از انقلاب فرانسه به اغلب كشورهاي اروپا سرايت كرد و نيروهاي پنهان طبقهي متفكر و روشن را بيدار ساخت . مهاجرتهايي كه روي داد ،ذوقها و انديشههاي مختلف را در هم آميخت . در اين قرن انسان جديدي به وجود آمد كه طرز تفكرش به هيچ وجه به انسان قرن هفدهمي شباهت نداشت . روزنامه هاي ادبي اهميت پيدا كردند . نويسندگان و شعرا از طبقات مختلف مردم بوده و قلمرو آثار ادبي وسعت ياافته بود . كتاب هايي در باره تاريخ ، سياحت ، سياست و هنر و علوم و جامعه شناسي نوشته شد . مقام اجتماعي هنرمندان بالا رفت و اغلب آنها مي خواستند كاري كنند كه در سرنوشت طبقهي خود و حتا همهي مردم موثر واقع شوند . در اين دوره بود كه ادبيات رومانتيك در كشور هاي مختلف اروپا يكي پس از ديگري تجلي نمود . كلمه رمانتيك از قرن هفدهم در انگلستان در مورد تعبيرات شاعرانه به كار ميرفت و از سال 1676 وارد فرانسه شد و مدت زيادي با pittoresque ( خيال انگيز ) و Romanesque ( افسانهاي ) به كار برده ميشد و تا سال 1775 به معناي امروزي به كار نرفت . در آن تاريخ كلاسيكهاي شكست خورده اين كلمه را براي مسخره كردن طرفدار رومانتيسم به كار ميبردند و نويسندگان جديد نيز اين كلمه را قبول كردند و آن را با كمال افتخار بر زبان مي راندند . رمانتيسم از اواخر قرن هيژدهم در انگلستان به وجود آمد بعدا به آلمان رفت و در سال 1830 وارد فرانسه و اسپانيا و روسيه شد و تا سال 1850 بر ادبيات اروپا حاكم بود . اصول مكتب رمانتيك رمانتيسم بر خلاف كلاسيسيم مكتب بسيار پيچيده و آشفتهايست بهطوريكه ا.و.شلگل پيشواي رمانتيسم المان در كتاب " دورهي ادبيات نمايشي "نوشته : ذوق رمانتيك پابند نزديكي مداوم امور متضاد است . در سبك رمانتيك ، طبيعت و هنر ، شعر و نثر ، جد و هزل ، خاطره و پيشگويي ، عقايد مبهم و احساسات زنده ، آنچه آسماني است و آنچه زميني و بالاخره زندگي و مرگ در هم ميآميزد نخست مقايسهاي از دو مكتب كلاسيك و رمانتيسم به عمل ميآوريم و سپس … 1- كلاسيكها بيشتر ايدهآليست هستند ، يعني در هنر ميخواهند فقط زيبايي و خوبي را شرح و بيان كنند . اما رمانتيك ها ، گذشته از زيبايي ، زشتي و بدي را هم نشان ميدهند 2- كلاسيك ها عقل را اساس شعر مي دانند ، حالآنكه رمانتيكها بيشتر پابند احساس و خيالپردازيند 3- كلاسبكها بيشتر طرفدار وضوح و قاطعبتاند ، رمانتيكها پابند جلال و رنگ و منظره . رمانتيكها به صور مختلف حوادث و به تضادها توجه دارند و به جاي توسل به زبان شعر منظم و يكنواختي كه بوالو مدافع آن است ، ترجيح ميدهند اشعاري بگويند كه بيشتر شبيه نثر و چه از لحاظ آهنگ و چه از نظر مضمون ، تصويري و متنوع باشد . 4- برنامه رمانتيك ها ، برنامهي مبارزه است و روش آنها به كلي منفي است .به عقيده آنها دستورالعملهايي كه در ادبيات رواج يافته مانع آزادي فكر و بيان است ، از اينرو آنها همهي قواعد كلاسيكها را شكسته و دور انداخته اند . سال 1830 سال انقلاب ادبي است . در اين سال ويكتورهوگو و رفقايش ، در مجله خودشان ، رمانتيسم را به عنوان مكتب آزادي هنر و شخصيت معرفي كردند و دستور العمل هايي در اين مورد صادر ،كه خلاصهاي از اصول اساسي آن را نقل مي كنم خلاصهاي از برنامههاي رمانتيسم 1- آزادي : هنرمند رمانتيك براي خواهسها و احتياجاتروح خود اهميت بساير قائل اسست و ميگويد : آنچه به هنرمند الهام ميبخشد و معنا و مفهوم زندگي شمرده ميشود " عشق و علاقه " است . اين علاقه بايد آزاد باشد . اگر هنرمند به علت فشار جامعه و قوانين اخلاق و يا بر اثر موهومات عقب رانده شود و نيرو هاي او پنهان و مكتوم بماند حق دارد كه در باره جامعه و قوانين اخلاقي آن داوري كند و حكم بدهد و محيط و اخلاقي كه براي رشد خود او مساعد باشد را به وجود آورد . ادبيات نبايد قاعدهاي باشد كه عشق و علاقه را محدود سازد . ادبيات ميتواند هر گوشهاي از زندگي را ، چه زيبا و چه زشت ، چه عالي و چه داني ، موضوع بحث خود قرار دهد . از هر دورهي تاريخي و از هر گونه مناضر دنيا مي تواند استفاده كند . 2- شخصيت : رمانتيكها ، به دنبال آزادي از قيد قواعد كلاسيك ، فرمانروايي" من "" le moi را در هنر مستقر ميسازد . و به وسيلهي هنر ، خواهشهاي دل و رنجهاي روح خود را بيان ميدارد ( اين روش رمانتيكها را نبايد دليل خودستايي او و فرار از بشريت دانست . قبلا هنرمند كلاسيك براي توصيف " انسان كلي " قهرماني را از ميان افسانهها و اساطير بر ميگزيد ، اما هنرمند رمانتيك خويشتن را به جاي اين قهرمان افسانهاي مي گذارد و نمونهي همنوعان خويش قرار مي دهد . 3- هيجان و احساسات : شك نيست كه در روح آدمي احساس بيش از انديشه نفوذ دارد و آرزو بيش از حقيقت موثر است . ازاينرو بايد احساسات و هوسهاي روح را – در قلمرو اخلاق – مورد بحث قرار داد . (آلفرددوموسه ميگفت : بايد هذيان گفت . آنچه بايد بيان كرد هيجان شاعر است و آنچه بايد به دست آورد هيجان مردم . 4- گريز و سياحت : آزردگي ازمحيط وزمان موجود و فرار به سوي قضاها يا زمانهاي ديگر ، دعوت به سفر تاريخي يا جغرافيايي ، سفر واقعي يا بر روي بالهاي خيال . يكي ديگر از مشخصات آثار رمانتيكهاست . همهي اين سفرهاي رويايي در آرزوي يافتن محيط زيبا و مجلل و رنگهاي تازهو بالاخره آن زيبايي و كمال مطلوب است كه هنرمند آرزوي نيل به آن را دارد . 5- كشف وشهود : سرگرمي با جلال و زيبايي مانع اين نيست كه هنرمند رمانتيك به فكر كشف اسرار باشد و بخواهد در همهي اسرار جهان نفوذ كند . او تخيل و اميد و آرزوو معجزه را جانشين حقيقت ميسازد و بيش از تقليد پابند تصور است . هنر خود را با مبالغه ميآميزد . يعني آنچه را كه هست نميگويد و از آنچه بايد باشد بحث ميكند . رمانتيسم نوعي " درونبيني " مبالغهآميز است . لامارتين در اين مورد مي گويد : صميميترين چيزهايي كه قلب انسان مالك است و خداييترين انديشههايي كه در مغز او راه دارد و در آميختن مجللترين چيزهايي گه در طبيعت هست ، با خوشآهنگترين صداها شعر ناميده ميشود . 6- افسون سخن : " كلمه " تنها بيانكنندهي يك منظور ساده نيست . بلكه براي خود ارزش و اهميت خاصي دارد و بايد متوجه مفهوم خيالانگيز و ارزش آهنگ آن بود . اكنون بيش از هرچيزي بايد در روابط كلمات با يكديگر و هيجانها و خاطرههايي كه هريك را بر ميانگيزد دقت كرد . در سال 1820 " كلمه " برده اي بيش نبود . در سال 1830 مردم آن را آزاد ساختند . در سالهاي بعد از آن كلمه مقام فرمانروايي يافت و ويكتور هوگو در اين مورد ميگويد : كلمه عبارت از سخن است و سخن خداست . 7- علاقه به مسيحيت : دين كه فلاسفهي قرن هيژدهم به مخالفت با آن بر خواسته بودند ، در ميان رمانتيك ها به عنوان احتياج قلبي و دروني زنده شد و از نظر هنري مورد توجه قرار گرفت 5:07 PM ali kermani
Comments:
Post a Comment
بازگشت به قصهی كرمان |
|
template designed by |