DOCTYPE HTML PUBLIC "-//W3C//DTD HTML 4.0 Transitional//EN"> مكتب‌های ادبی -->

مكتب‌های ادبی

[ [ تماس با من ]


 



موسيقي متن فيلم سه رنگ



وبلاگ‌هاي ديگر من
كلاس قصه‌نويسان
ضرب‌المثل‌هاي كرموني

[]

 


[]


 

Thursday, December 30, 2004

â?? مكتب پارناس parnasse


در حوالی سال 1860 هنگامیكه بحث و مشاجره‌ی شدیدی در باره ادبیات در گرفته بود ، عده‌ای از
شاعران جوان كه بر ضد رمانتیسم قیام كرده بودند و تحت تاثیر مشرب " هنر برای هنر " بودند ، دور هم گرد آمدند و محافل ادبی برای خود تشكیل دادند . در راس این گروه شاعری به نام لوكنت‌دولیل قرار داشت كه همه اطرافیان خود را تحت‌الشعاع قرار داده بود در سال 1866 مجموعه شعری مركب از آثار این شاعران تحت عنوان پارناس معاصر انتشار یافت و چون این كتاب مورد استقبال قرار گرفت پس از مدتی دومین و سومین جلد آن‌هم انتشار یافت . رفته رفته این شاعرها به نام پارناسین معروف شدند .
به عقیده آنها ، شعر نشانه‌ایست از روح كسی كه احساسات خویش را خاموش ساخته است . شعر پارناسین به مخالفت با رمانتیسم برخواست و با هر گونه شعر شخصی subjective مخالفت كرد . شاعر پارناسین به هیچ‌وجه نمی‌خواهد گرد شعرش محتوی ، امید ، آرزو و خواهشی باشد . او فقط برای هنر محض احترام قائل است و به زیبایی شكل و طرز بیان اهمیت می‌دهد . محتوای اشعارش ساده و بی اهمیت است ولی قالب شعر با مهارت و استادی فوق‌العاده‌ای ساخته شده است .

اصول اصلی شعر پارناسین

الف : كمال شكل ، چه از لحاظ بیان و چه از لحاظ

انتخاب كلمه
ب : عدم دخالت احساسات و عدم توجه به آرمان و هدف
پ : زیبایی قافیه
ج : وابستگی به آئين هنر برای هنر


شعر شاعر پارناسین مانند مرمری صاف ، بی‌نقص و در عین حال محكم است . پیروان این مكتب هر كلمه‌ای را با دقت انتخاب می‌كنند و به جای خود می‌گذارند و كمال مطلوب این‌است كه شعر از لحاظ استحكام و زیبایی به پای مجسمه برسد . شعر از نظر این دسته باید نه بخنداند و نه بگریاند . بلكه فقط باید زیبا باشد و هدف را در خود بجوید .
شاعر پارناسین از سوبژكتیو – ذهنیات – فرار می‌كند و زیبایی را بدون دخالت احساسات ، وسیله سعادت می‌شمارد . ادبیات دوره كلاسیك را كه جنبه‌ی ذهنی ندارد بیشتر گرایش دارد و عالی‌ترین نمونه زیبایی را در هنر یونان ، در خدایان مرمری و در بناهای سفیدی كه سایه‌ی اندیشه‌ها و هیجانات آنها را تیره نساخته است ، می‌جوید . او معتقد است زمان حال پر از زشتی است و زشتی بر زیبایی پیروز شده و توسن خیال خود را به سوی قرونی كه در نظرش سراپا جلال آفرینش و زیبایی می‌نماید ، می تازد . لوكنت‌دولیل - سردسته‌ی پارناسین‌ها - در جایی می‌گوید شرط كمال هنر ، سكون و آرامش روح شاعر و مصراع های آهنگ‌دار است كه می‌تواند تابلو‌های مجللی را جلوی چشم مجسم سازد .… او شاعر نا‌امیدی بود كه زندگی را با یاسی مطلق و علاج نا‌پذیر می‌نگرد . به عقیده او همه‌چیز عبارت از وهم و خیال و جریان بی‌پایان حوادث است ، هیچ‌چیزی را نمی‌توان متوقف ساخت . هیچ‌چیزی وجود ندارد . حتا خدا ! فقط مرگ وجود دارد .
« بدی زاییده زندگی است ، ازین رو تا حد امكان بايد كم زندگی كرد
( عجیب اینكه خودش 76 سال زندگی كرده است )‌باید هیجان را در خود كشت و گریبان را از دست بیماری امید نجات داد و روح را از تمام آرزو‌ها و هوس‌ها دور نگاه داشت »
پس از لوكنت‌دولیل توانا ترین شاعر این مكتب ژوزه‌ماریادوهردیا است . او شاعری به تمام معنا پارناسین است . شعر درخشان او گویی به دست جواهرسازی زینت یافته است . هر یك از سونات های زیبای او مانند صفحه‌ی گرامافون معظمی است كه در محیط تنگ و كوچك آن ، مباحث تاریخی و اساطیری با خیا‌لپردازی هنرمند توانایی ظبط شده است ./







|
Comments: Post a Comment

بازگشت به قصه‌ی كرمان
template designed by Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com
?